کتاب خاطرات یک آدمکش یک رمان جناییِ جذاب از کیم یونگ ها، نویسنده ی مطرح اهل کرهی جنوبی ست. در این اثر خواندنی، سرگذشت مردی غریب و هنجار شکن نقل شده که سال های سال در مقام یک قاتل سریالی به زندگی ادامه داده و اینک که به سن پیری رسیده، نقشهای عجیب برای ارتکاب آخرین قتل خود کشیده است… گفتنیست که اثر پیش رو جایزهی Deutscher Krimi Preis را از آن خود کرده است.
رمانی که مقابل شماست یکی از عناوین خواندنی و درخشانِ ادبیات روزِ کرهی جنوبی به شمار میرود. کیم یونگ ها در کتاب خاطرات یک آدمکش (Diary of a Murderer) داستانی مهیج و جذاب را نقل کرده که ضمن پر کشش بودن، مملو از مضامین فلسفیِ ناب و درونمایه های روانشناختیِ بدیع است. ها در این اثر اوجِ هنر خود را در داستان پردازی به نمایش گذاشته است. هنری که تا اندازه ی زیادی یادآورِ هنرِ ادگار آلن پو، نویسنده ی سرشناس آمریکایی ست. در نثرِ ها همان غرابت نثر پو، و درداستان های او همان وحشتِ به طنز آمیختهی داستان های نویسنده ی آمریکایی قابل تشخیص است. آثارِ ها، خصوصاً رمان خاطرات یک آدمکش، از جهاتی به آثار آلبر کامو نیز شباهت دارند. خصوصاً از جهتِ پرداختن به مسائل اگزیستانسیالیستی ای چون معنای زندگی، اهمیت فردیت و …
کتاب خاطرات یک آدمکش اولبار به سال 2013 به انتشار رسید. شخصیت اصلی و راویِ این اثر پیرمردی حدوداً هفتاد ساله است. پیرمرد در تمام طول دوران جوانی و میانسالی اش درگیرِ عملی خطرناک و مهیب بوده است: قتل! آری، او یک قاتل سریالیِ بزرگ با ده ها قربانی است. اما حالا مدت ها میشود که مرتکب هیچ قتلی نشده. با فرا رسیدن سن پیری، او زندگی آرام و بیدردسری را با تنها دخترش آغاز کرده است. در همین اوضاع و احوال است که او از بیماری آلزایمرش آگاه میشود. حال که بناست فراموشی پیرمرد را در کام خود بگیرد، چرا تا وقت باقی ست خاطرات غریب و تکان دهنده اش را روی کاغذ نیاورد؟… در همین اثنا خبرِ هولناکِ وقوع چند قتل نیز در شهر میپیچد. پیرمرد، این قاتل سابق، برای پیدا کردن قاتلِ نو ظهور به صرافت می افتد و در این راه تمام شمّ و استعداد و تجربهی تبهکارانه ی خویش را به کار می گیرد. او مدعی ست که این کار را برای محافظت از دخترش انجام می دهد. اما آیا وسوسه ی قتلی تازه نیست که او را برانگیخته؟…
کتاب خاطرات یک آدمکش توسط خاطره کرد کریمی به زبان فارسی ترجمه شده و از سوی نشر چشمه در اختیار مخاطبان علاقه مند قرار گرفته است.
رمان خاطرات یک آدمکش در سال 2017 به فیلمی سینمایی با همین عنوان بدل شد.
شکی نیست که کیم یونگ ها یکی از برترین نویسندگان ادبیات کرهی جنوبی است. رمان خاطرات یک آدمکشِ او اثری نیرومند و خواندنی است. (ان. پی. آر)
کتاب خاطرات یک آدمکش نشان میدهد که چرا از کیم یونگ ها به عنوان بهترین نویسنده ی نسل خود یاد میشود. (نیلون)
کیم یونگ ها متخصص برساختنِ کمدی در درون مرزهای تراژدی ست. (کرامی ریدز)
خواندن این کتاب به تنفس هوای تازه میماند. (آمازون)
دوست داران رمان های جنایی از مطالعه ی کتاب خاطرات یک آدمکش لذتی وافر خواهند برد.
کیم یونگ ها (Kim Young-ha) متولد سال 1968 و اهل کشور کرهی جنوبی ست. او نویسنده ای توانا و پر کار است و آثار فراوانی در حیطه ی ادبیات داستانی به نگارش درآورده است؛ از جمله پنج مجموعه داستان و هفت رمان. در میان نوشته های کیم یونگ ها، کتاب «خاطرات یک آدمکش» ارزندهترین و مشهورترین اثر است. دربارهی کیم یونگ ها، این نکته نیز گفتنیست که آثارش تاکنون افتخارات فراوانی را برای او به ارمغان آوردهاند.
معلم پرسید «پس قبلِ این واقعاً سر کلاس شعر ننشسته ای؟» وقتی جواب دادم «مگه از اون کارها ست که باید واسه ش کلاس رفت؟» گفت «نه، اتفاقاً اگه معلم بدی داشته باشی، گند میزنه به شعر هات.» گفتم «جدی این جوریه؟ خیالم راحت شد.» پس باز لااقل یک چیزهایی در زندگی مانده که نمیشود از دیگران یادشان گرفت.
ازم اِم آر آی گرفتند. روی یک جور تخت بیمارستانی دراز کشیدم که شبیه تابوتی سفید بود و زدم به دلِ نور. حسش شبیه مُردن بود. توی هوا شناور بودم و از آن بالا تَنم را میدیدم. مرگ شانه به شانهام ایستاده. حواسم هست. به زودی می میرم.
هفته ی بعدش، یک جور آزمایش مربوط به توانایی های شناختی دادم. دکتر سؤال هایی کرد و من هم جواب دادم. سؤال ها ساده بودند، اما جواب دادن بهشان سخت بود. حس این را میداد که دست تان را کرده اید توی تُنگ ماهی و سعی میکنید ماهیِ چغری را بگیرید. رئیس جمهور فعلیِ کُره کیست؟ در چه سالی هستیم؟ لطفاً سه کلمه ی آخری را که همین حالا شنیدید تکرار کنید. هفده به علاوه ی پنج می شود چند؟ حتم داشتم که جواب ها را میدانم اما یادم نمی آمد. چه طور بود که هم می دانستم هم نمی دانستم؟ چه طور چنین چیزی ممکن بود؟
بعد از آزمایش نشستم پیش دکتر. قیافه اش در هم بود.
به تصویر اِم آر آی مغزم اشاره کرد و گفت «هیپوکامپ تحلیل رفته. بی ردخور آلزایمره. الآن نمیتونیم مطمئن شیم چه قدر پیش رفته. باید در طول زمان حواس مون بهش باشه.»
اون هی ساکت کنار دستم نشسته و دهانش را سفت و محکم بسته بود.
دکتر گفت «خاطراتت کمکم محو میشن. اول از همه حافظه ی کوتاه مدت و خاطرات اخیرت میرن. می شه رَوندش رو کُند کرد، اما متوقف نمی شه. فعلاً داروهایی رو که تجویز می کنم مرتب مصرف کن، و همه چیز رو هم بنویس و همراهت داشته باش. به موقعش حتی نمی تونی خونه ی خودت رو پیدا کنی.»
کتاب می خواهم بمیرم ولی دوست دارم دوکبوکی بخورم بک سهی ، برای دانلود کلیک کنید
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.